جدول جو
جدول جو

معنی مولو زدن - جستجوی لغت در جدول جو

مولو زدن(گَ دَ)
نواختن ناقوس یا نی جوکیان و کشیشان را. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به مولو و مولوزن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معلق زدن
تصویر معلق زدن
از زمین به هوا جستن و چرخ خوردن به طوری که سر به طرف زمین آید و به سرعت راست شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوسو زدن
تصویر سوسو زدن
روشنایی دادن چراغ کم نور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پهلو زدن
تصویر پهلو زدن
کنایه از برابری کردن، همسری کردن در قدر و مرتبه، برای مثال سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار / سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد (حافظ۲ - ۳۲۵)
فرهنگ فارسی عمید
(سَ / سُو گَ دَ)
پرحرفی کردن (در تداول مردم گناباد خراسان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مولو زن
تصویر مولو زن
نوازنده مولو: (مرا بینند در سوراخ غاری شده مولو زن و پوشیده چوخا) (خاقانی. سج. 26)
فرهنگ لغت هوشیار
پهلو زدن با چیزی یا کسی. برابری کردن با وی پهلو ساییدن مقابله کردن: با بزرگان بزرگان جهان پهلو زدی ابله آن کس که بخواری جنگ با خارا کند. (منوچهری) یا با چرخ (آسمان فلک) پهلو زدن، سر به آسمان سودن بسی رفیع و بلند بودن: آن قصر که با چرخ همی زد پهلو بر درگه او شهان نهادندی رو... (خیام) -2 بسیار بلند مقام و ارجمند بودن
فرهنگ لغت هوشیار
نور ضعیف دادن سوزدن: چراغهای کم نور در آن کوچه غم افزا سوسو می زد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوله زدن
تصویر گوله زدن
گلوله زدن
فرهنگ لغت هوشیار
بر هوا جستن و دایره ای طی کردن و سپس با پا بزمین آمدن یا سررا بزمین گذاشتن و پاها را از پشت بالا بردن و نیم دایره طی کردن و از سوی دیگر بزمین گذاشتن پشتک زدن: باشد از چابکی و دمسازی صد معلق زدی بهر بازی (کنیزک شاه)، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
در آمیزیدن، گرد آمد شدن گرد آورده شدن جمع شدن، ترکیب شدن: و اجسام چون مولف شدند از آن چیزی حادث شود که هم بدان اجسام مانند بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معلق زدن
تصویر معلق زدن
((مُ عَ لَّ. زَ دَ))
پشتک زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوسو زدن
تصویر سوسو زدن
((زَ دَ))
روشنایی اندک که از دور دیده شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پهلو زدن
تصویر پهلو زدن
((~. زَ دَ))
برابری کردن با کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوسو زدن
تصویر سوسو زدن
Flicker
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
Rocket
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
propulser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سوسو زدن
تصویر سوسو زدن
scintiller
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سوسو زدن
تصویر سوسو زدن
piscar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
lanciare un razzo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
lanzar cohete
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سوسو زدن
تصویر سوسو زدن
parpadear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سوسو زدن
تصویر سوسو زدن
lampeggiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
raketieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سوسو زدن
تصویر سوسو زدن
мигать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
een raket lanceren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سوسو زدن
تصویر سوسو زدن
闪烁
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
запускати ракету
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سوسو زدن
تصویر سوسو زدن
mrugać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
запускать ракету
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سوسو زدن
تصویر سوسو زدن
мигати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
wystrzeliwać rakietę
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سوسو زدن
تصویر سوسو زدن
flackern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
lançar foguete
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سوسو زدن
تصویر سوسو زدن
flikkeren
دیکشنری فارسی به هلندی